های گایز اینم پاارت ۶ والا خیلی ها می گفتن منحرفیش کن خیلی ها هم می گفتن نه پس فقط به اندازه یه بند انگشت گاهی منحرفیش می کنم خوب بریم سر داستان (من با علامت & داخل داستان حرف میزنم ) و این قسمت زیاد جالب نیس خودم خوشم نیومد از زبون آلیا (شبی که رفتن ): ساعت تقریبا ۹ بود که مرینت رو رسوندم خونه ، بعد رز رو بهشون گفتم بریم شام بخوریم هااااا (وجی الیا: اره جون عمت ، اونقد اروم گفتی منم نشنیدم / الیا : به خدا بلند گفتم ) ولی نیومدن تصمیم گرفتم برم تنهایی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار و حواشی دنیای تکنولوژی خرید و فروش سیگار الکتریکی فراورده های کنجدی و عطاری ترنانه هميشه سونيک رسانه شهر جدید پرند ..:: سرگیـ ـ ـ ـجه ::.. نگاه یک خبرگزاری والیبال ، خبرها روز والیبال ایران و جهان بجنگ تا قلم خون دارد